سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بانی چاو

عشق را طی لسانی است که صد ساله سخن 

   یار با یار به ی چشم زدن می گوید

  

زندگی در رخ آن دخترک زیبا بود

که در آن دشت قشنگ

دست بر روی شقایق می برد

ودرآن خشت قشنگ

گل آدم بسرشت

نفس عشق دمید

بر دل آدم مست

وبلند شد بدید

 که حوا دربر اوست

 آن تبارک چنین کرد جاری

 بر زبان دل خود

 در ره عشق حوا

 وچنین شد آغاز

آغاز

زندگی با مستی

 زندگی زیبایی است

 در رخ لیلی ها

 که به دشت شقایق بروند پاورچین

 ودر آن دشت یکی مجنونی

دست برده بگیرد لیلی

 بشود زندگی عشق آغاز ...

 ضمن تبریک میلاد پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله وسلم

 امروز و امشب در واقع تا ساعاتی دیگر زندگی عاشقانه ای را آغاز خواهیم کرد .

 به امید خوشبختی و بهروزی برای همه

  به خصوص جوانهای  کشور عزیزمون ایران

 


نوشته شده در یکشنبه 89/12/1ساعت 11:28 صبح توسط کرَه شیطم نَکَه نظرات ( ) |

مهربان، مهربان، مهربان تر

مترو

در بین خطوط حرکت کنید!

ترافیک

ترافیک

؟؟؟


نوشته شده در سه شنبه 89/8/25ساعت 10:19 صبح توسط کرَه شیطم نَکَه نظرات ( ) |

 

جهان ای پسر ملک جاوید نیست         ز دنیا وفاداری امید نیست

نه بر باد رفتی سحرگاه و شام             سریر سلیمان علیه السلام؟

به آخر ندیدی که بر باد رفت              خنک آنکه با دانش و داد رفت

کسی زین میان گوی دولت ربود          که در بند آسایش خلق بود

                                                                                       (سعدی)

سلام دوستان . چند روزی پیش به سری داستانهایی برخوردم که دلم نیومد حداقل

یکیشون رو براتون ننویسم. مطمئنم خوندنش خالی از لطف نیست .

آورده اند که روزی ملک الموت به نزدیک سلیمان پیغمبر آمد و مردی در پیش خدمت

سلیمان بود. ملک الموت تیز در آن مرد نگریست. وی بترسید. چون ملک الموت رفت،

آن مرد پرسید: «این که بود؟»

سلیمان گفت: «ملک الموت»

او گفت : «یا سلیمان! ترسم که مرا هلاک کند. باد را بفرمای تا مرا به سرزمین

هندوستان برد تا از وی ایمن بمانم»

چنین نمود و باد را فرمود تا او را ببرد.

بعد از ساعتی ملک الموت پیش سلیمان آمد.

سلیمان پرسید:«کجا بودی؟»

گفت:«به زمین هندوستان ؛ من چون آن مرد را اینجا و در پیش تو دیدم متحیر شدم،

چه او قرار بود  لحظه ای بعد در هندوستان می بود و جان او را در آنجا می ستاندم و

تا آنجا مسافتی بعید بود. خدای عز وجل در دل وی افکند تا از تو درخواست کند تا او را

به زمین هندوستان فرستی، و من در عقب او بروم و جان او را قبض کنم تا حکم

قضا و قدر به نفاذ نرسد. و عالمیان بدانند که لامَرَدَّ لِقَضائِهِ و لا مانِعَ لِحُکمِهِ»

 اسم کتاب هم سلیمان نبی در آئینه ادب فارسی


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/19ساعت 11:8 صبح توسط کرَه شیطم نَکَه نظرات ( ) |

 

چهره های ادبی کرمانشاه

کشور پهناور ایران با تمدنی چندین هزار ساله،خواستگاه متفکران و

اندیشمندان و ادیبان ونوابغ متعددی در طول تاریخ بوده است.

از جای جای نقاط این مرز و بوم کسانی برخاسته اندتا نام ایران را

بر فراز آسمان علم و ادب و معرفت درخشنده نگاه دارند.در این میان

خطه هنرپرور کرمانشاه نیز زادگاه و محل پرورش ستاره های

درخشانی در زمینه های گوناگون بوده است.

  که من در این قسمت به معرفی تعدادی از چهره های مادگار

ادبی کرماشاه اشاره می پردازم.(فقط با اشاره ای جزئی )  

 

دکتر جلال الدین کزازی

مترجم ، محقق و نویسنده . استاد دانشگاه تهران و رازی کرمانشاه.

دکتر کزازی

 

دوریس لسینگ

نویسنده انگلیسی

(از پدر و مادر انگلیسی، متولد کرمانشاه) برنده جایزه نوبل 2007

دوریس لسینگ

 

 

علی محمد افغانی

نویسنده اولین و بزرگترین رمان فارسی("شوهر آهو خانم")

نویسنده رمان "شوهر آهو خانم"

 

 

رحیم معینی کرمانشاهی

نقاش، روزنامه نگار ، نویسنده، شاعر و ترانه سرا

معینی کرمانشاهی

 

پروفسور دکتر محمد کیوانپور مکری

استاد زبان فارسی دانشگاه سوربن فرانسه، مولف بیش از یک صد

و پنجاه جلد کتاب در زمینه زبان شناسی، فلسفه و ...

 

رشید یاسمی

نویسنده، مترجم، شاعر برجسته کشور


احمد گلشیری

مترجم و نویسنده مشهور ایرانی


محمد جواد محبت

شاعر (شعر معروف "دو کاج")


 هادی کرمانشاهی (ارفع)

شاعر


ابوالقاسم لاهوتی

شاعر

لاهوتی


اسدالله شهریاری طنزنویس

فرشید یوسفی شاعر، نویسنده، محقق و مدرس

و شعرای دیگر همانند

علی اشرف نوبتی (پرتو کرمانشاهی)

استاد یدالله بهزاد کرمانشاهی

احمد عزیزی

یدالله لرنژاد (شیدا)

شامی کرمانشاهی، اسدالله عاطفی و  اساتید عزیز دیگر.

 


نوشته شده در یکشنبه 89/8/16ساعت 6:46 عصر توسط کرَه شیطم نَکَه نظرات ( ) |

لباس و پوشش زنان و مردان کرد

کردها طی قرون متمادی با لباس محلی خود پیوند عاطفی، عقیدتی و

سنتی شدیدی برقرارکرده‌اند و علاقه زیادی به حفظ و نگهداری لباس

سنتی خود که نشانگر هویت فرهنگی آنهاست دارند . حتی در ابتدای

حکومت پهلوی، هنگام زمامداری رضاشاه که مقرر شد تمام مردم ایران

 لباس واحدی بپوشند، کردان در مقابل این دستور مقاومت نشان داده،

 لباس خود را تغییر ندادند . یکی از اشتباهات بزرگ رضا شاه منع

پوشش های محلی و اصیل ایرانی بود .

البته در شهرهای بزرگ  مانند سنندج و کرمانشاه برخی از جوانان، لباس

محلی را فقط در مراسم و جشنهای خاص می‌پوشند و علاقه‌ای به

استفاده از آن بطورمعمول ندارند به همین دلیل در سنندج کمتر کسی

دیده می‌شود که با لباس محلی درخیابان ظاهر شود، اما در سایر

شهرها مانند سقز بانه و مریوان غالبا تمامی زنان ومردان با لباس محلی

در شهر دیده می‌شوند . لباس و پوشاک کردان از تنوع و غنای فوق‌العاده‌ای

 برخوردار است که در زینتها و رنگهای لباس به چشم می‌خورد. لباس

کردی هرگز یک رنگ و تیره‌گون نیست بلکه همیشه با ترکیب رنگهای مختلف،

چشمها را به طرزمطبوعی خیره می‌کند و انسان به این باور می‌رسد که

طبیعت و محیط پیرامون، مرغزارهای سرسبز، گلهای رنگارنگ ، سپیدی

 برفها، آسمان صاف و آبی، سیلابهای خروشان در این تنوع رنگ تاثیر

مهمی داشته‌اند . لباس زنها نیز از پیراهن بلندی تا روی پنجه پا که گاهی

با پولکهای الوان تزیین شده و روی آن یک نیمه تنه به اسم " سوخمه " از

 پارچه زری یامخمل پوشیده و بالای سوخمه گاهی لباسی به اسم " کوا "

 که از پشت تا پایین پنجه پاکشیده شده و روی آن را گاهی نیمه تنه به نام

< سلته > می‌پوشند، تشکیل می‌شود . پوشیدن هر یک از این لباسها

 بستگی به سلیقه زنان دارد، شلوار آنها گشاد و از جنس حریر است،

پارچه‌ای توری به عنوان روسری و پارچه دیگر به اسم " شتونیه" یا "شال"

 به طول سه متر که روی ناحیه کمر بسته می‌شود جز لباس زنان کرد است.

 زنان و دختران منطقه اورامانات گیسوان خود را به شکل رشته‌های باریک

می‌بافند و بر گیسوان بافته خود کلاه سکه دوزی شده می‌گذارند .

لباس مردان کرد ساکن فلات ایران تنگ وچسب بدن، با چینهای باز، شلوار

 چسبان و پوتین سافه بلند است، در کوه‌های کردستان جنوبی، مردان لباس

 گشاد تری می‌پوشند که با نیاز بالا رفتن ( صعود ) سازگارتر است . شلوار

 آن گشاد و کت کوتاه و از جنس نمد سفید است، یک دستار سفید و آبی با

 تصویر " چشم پرنده " نیز به دور سر می‌پیچیند و از کمر بند رنگارنگ نیز

 استفاده می‌کنند،همچنین لباس مردانه کردی تابع مقتضیات محیط و شیوه

 زندگی است و در عین حال گاهی درآن تنوعهای بسیار جالبی هم دیده

می‌شودبرخی از لباس مردان تیره رنگ است که ازکت بدون یقه، شلوار ،

دهانه تنگ دستاری بر سر و شالی بر کمر تشکیل شده است ولی عموما

 به شاد زیستی و رنگهای روشن که همانا سنت زرتشت است باور دارند .

پیراهنهای بدون یقه و سفید می‌پوشند که در انتهای آستین، زباله مثلثی

شکلی قرار دارد که درحالت عادی به دور مچ یا بازو پیچیده می‌شود و آن را

 " لفکه سوزنی" می‌نامند .

در صورتی که پیراهن بدون لفکه باشد، اغلب هنگام کار مچها را با پارچه

نوارمانندی می‌بندند، اغلب مردان از دستار و شال تیره رنگ مخصوصی به

نام "رشتی" استفاده می‌کنند، زینت مردان بیشتر ساعت جیبی با زنجیر

 آویزان در جلو سینه و گاهی ساعت مچ یاست . با توجه به زمستانهای

سرد منطقه، اغلب از پالتو استفاده می‌شود، اما قشرهای غیرمرفه نمد

ضخیمی به نام " پستک " می‌پوشند و چوپانان برای جلوگیری از سرما

وحفاظت از سرما وباران ، قبای نمدی دراز و بدون آستین دارند که دو زبانه

 کوچک به عنوان آستینهای کاذب در امتداد

شانه‌های آن قرار دارد.

نمونه ای از لباس زنان کرد

نوشته شده در دوشنبه 89/8/3ساعت 9:58 صبح توسط کرَه شیطم نَکَه نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت